در این خاک زر خیز ایران زمین
سلام دوستان عزیز و گرامی
ایام سوگواری سالار شهیدان را تسلیت میگم.
ببخشید که یکی دو هفته ای هست که نتونستم در خدمتتون باشم اخه هم امتحانات میان ترم دانشگاه
بود و هم امتحان های دوره تور لیدری که دارم میگذرونم.
اما شما هم لطفتون کم شده و سری به ما نمیزنید (نه نظری،نه پیامی....)
ولی فکر نمیکردم که جونای ما این همه کم همت و بدون شور و اشتیاق برای سفر باشند
یا شایدم بچه ها همه جای کشور عزیزمون را رفتند و از همه جاذبه های کشورمون بازدید کردن.
امیدوارم روزی برسه که با اگاهی از تاریخ و فرهنگ و اثار به جا مانده از پدرانمان افتخار کنیم که در ایران
زندگی میکنیم.
در این خاک زر خیز ایران زمین/نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود/وزان کشور ازاد و اباد بود
نگفتند حرفی که ناید به کار/نکشتند تخمی که ناید به بار
چو مهر و وفا بود کیششان/گنه بود ازار کس پیششان
همه بنده پاک یزدان پاک/همه دل پر از مهر این اب و خاک
پدر در پدر اریایی نژاد/ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود/گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت ان دانش و هوش ما/که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت اتش در این بوستان/کز ان سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار/خرد را فکندیم زین سان ز کار
نبود این چنین گشور و دین ما/کجا رفت ایین دیرین ما
به یزدان که این کشور اباد بود/همه جای مردان ازاد بود
در این کشور ازادگی ارز داشت/کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود انکه بودی دبیر/گرامی بد انکس که بودی دلیر
نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت/نه بیگانه جایی در این خانه داشت
اگر مایه زندگی بندگیست/دو صد بار مردن به از زندگیست
بیا تا بکوشیم و جنگ اوریم/برون سر از این بار ننگ اوریم
به یزدان که هرگز جهان افرین/نه با بنده مهر ورزد نه کین
ز نیک و بدت هر چه اید به سر/ز خود بین و ز کرده خود شمر
از ان روز دشمن به ما چیره گشت/که مارا روان و خرد تیره گشت
از ان روز این خانه ویرانه شد/که نان اورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند/کشاورز باید گدایی کند
چو دانش پژوهنده بیند زیان/که بندد به دانش پژوهی میان
به یزدان که ما گر خرد داشتیم/کجا این سرانجام بد داشتیم
بسوزد در اتش گرت جان و تن/به از بندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگیست/دو صد بار مردن به از زندگیست
بیا تا بکوشیم و جنگ اوریم/برون سر از این بار ننگ اوریم
بیاریم ان اب رفته به جوی/مگر زان بیابیم باز ابروی
شود مردمی کیش و ایین ما/نگیرد خرد خرده بر دین ما
ز فردوسی ام امد این گفته یاد/که داد سخن را چو او کس نداد
چو ایران نباشد تن من مباد/بدین بوم و بر زنده یک تن مباد